رفتی و ازم گرفتی واسه زندگی همه دلخوشیو بهونه هامو
بیا بشکن بغض آکنده ز درد تو صدامو
بسوزون خط به خط ترانه هامو
و
پاره کن تمام کاغذ پاره های نامه هامو
مگه می ره از خیالم اون نگاه عاشقونه
واسه سر سپردگی هام شونه هات بود یه بهونه
مگه غیر حسرت و آه بعد عشقت چی می مونه
به تو عادت کرده بودم به تو ونبض دستات
رفتی و تنهام گذاشتی حالا کی از تو چشمام عشقو بخونه
رفتنت بود یه بهونه...........
عبورت را نمی بینم مسافر
نمی آیی و غمگینم مسافر
بیا در انتظارت بی قرارم
هنوزم با تو همدینم مسافر
خداوندا
آنکه در تنها ترین تنهای ام تنهای تنهایم گذاشت
در تنهاترین تنهایی اش تنهای تنهایش مگذار
ای سوی چراغ زندگیم
نرو که با رفتنت خاموش می شوم
دوست دارم
می گویند شیشه ها احساس ندارند
اما وقتی روی شیشه بخار گرفته ای
نوشتم دوستت دارم
آرام گریست.....
آرام گریست.....
بیش از اینها ....
آه
آری
بیش از اینها می توان خاموش ماند...
کسی را دوست دارم که ماه هاست از پیشم رفته
اما من باور نکردم
در ته مانده های ذهنم بانویی را پنهان کرده ام
که هیچ گاه دوستم نداشت
هیچ وقت لبخندی واقعی
حتی قطره ای اشک
یا شاید لحظه ای انتظار
برایم نداشت
برای چه هنوز دوستش دارم نمی دانم
ولی ...ولی هنوز توی تک تک قطره های بارون
خاطرات روزهای بودنش را می بینم
زیباترین حرفت را بگو
چرا که ترانه ما ترانه بیهودگی نیست
چرا که عشق حرفی بیهوده نیست